با توجه به نظرات و سلایق مختلف همواره در این باب مباحث و دیدگاههایی وجود دارد که می توان با صحبت در مورد آنها به حداقل هایی دست یافت. در حقیقت باید گفت مردمان ایران زمین و بوِیژه کردستان مردمانی بسیار نجیب هستند.
ما همواره شاید چوب این نجابت را خورده ایم. اگر تک به تک از ما بپرسند چه توقعاتی داریم؟ یا از زیر بار ارائه پاسخ شانه خالی نموده و یا با شرمندگی پاسخی ساده و کوتاه می دهیم. آنهم چه پاسخی با حداقل های ممکن و قابل تصور. آیا به نظر شما می توان با چنین روحیه ای توقعی از مسئولین داشت؟ چرا که آنها با دیدن رفتار ما که ناشی از این نجابت بیش از حد است به این باور می رسند که اگر حتی کار کوچکی هم انجام داده باشند از سرمان زیاد است. بنابراین پیش از آنکه در مورد نماینده یا مدیری موفق صحبت نمود بایستی ببینیم توقع ما چیست؟
در حقیقت اگر ما ندانیم که چه می خواهیم بایستی بمانیم تا دیگران برایمان تعیین تکلیف کنند. حال این دیگران می تواند هر کسی باشند مصلحت اندیش یا .... پس در ابتدا به این بیندیشیم که در واقع چه می خواهیم؟
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
یک شنبه 14 / 11 / 1390 ساعت 7:35 |
بازدید : 5320 |
نویسنده :
علیرضاحسینی سقز
| ( نظرات )
|
آنروز را در زیر چینش باورهای فرار از مدرسه را بیاد میارم که تمام ذهنیاتمان از شکنجه های معلم خلاصه می شد آنروز نمی دانستم جاده های سنگلاخی دیارم را معلم به عشق یاد دادن به ماها زیر گامهای استوارش می گذراند تا کنار تخته سیاه شکسته کلاس اول ابتدایی با هزار ان آرزو آنچه را سالیان یاد گرفته برای من برگفتمان زیبایش جاری شود تراوش ذهنیاتم که مددی برای دکمه زدن بر کیبورد رایانه است همه اش را از گفتار معلم بود اگر معلم نبود بینشی که از زندگی داشتم چطور بود می ترسیدم که روزی زیر چوب دستی معلم جایم شکسته شود همه اش به فکر فرار از مدرسه بودم اما روزی که تو آمدی گفتی سلام من زیر زمزمه های ناگفته خود از ترسی می گفتم که تو در دلم خلق کرده بودی آنجا بود که به سرزمین رویاها رفتم وقتی انشاء می دادند و از ارزوها می نویشتم هر کسی رویای داشت یکی دوست داشت مهندس بشه یکی دوست داشت دکتر بشه اره معلم تو بودی رویاهای بزرگ در نفس انسانها خلق کردی منم آن عاجز از اراده گم شده بر باورهای بکر خویش تغییراتی دادم تا همسو باتو بیاموزم وهنوز تشنه آموزشم اگر روزی تریبون صداها را روبرروی خود ببینم یک به یک حرفهایم با تدبیر تو به ندا تبدیل می شود نداهای خفته ای که تو سوق دادی که چگونه روان شود از نفس فردی همچو من با ترکیب حروف الفبای از تو آموختم خاطره انگیزترین رفتار وکردار وگفتار را بیادگار درالبوم زندگی خود ثبت می نمایم از علم تو بود یافتم که خداوند اولین آموزگار بشر برای سرورکائنات جمله زیبای اقرا بسم ربک الذی خلق را قرائت نمود منم ن واقلم ومایسطرون را شاهکار سوگندها می دانم ای معلم می دانی زیباترین جمله ای که هنوز به آن می اندیشم چیست (اگر تو نبودی دیباچه قاموس هستی که کتاب فهم ذات خالق بی همتاست من از تفسیر آن عاجز بودم ) اگر می شد تندیسی را ساخت که در آن نوع دوستی و مهر وعطوفت ویاری رسانی را نمایش بدهد به راستی آن تندیس شمایی وتندیسی نیبست که شایسته شما باشد و وجود شما معنی بخش تمام رازها وتندیسهاست واگر برای تو چیز بنویسم می نویسم ای معلم روزت مبارک وتو را از چینش الفبای که یاد گرفتم با ترکیب چند حرفش فقط می نگارم تو را ((سپاس))
تقدیم به تمام استادان عرصه علم وادب بخصوص استادان بزرگ كردستان
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
یک شنبه 14 / 11 / 1390 ساعت 7:35 |
بازدید : 6611 |
نویسنده :
علیرضاحسینی سقز
| ( نظرات )
|
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
یک شنبه 14 / 11 / 1390 ساعت 7:35 |
بازدید : 4848 |
نویسنده :
علیرضاحسینی سقز
| ( نظرات )
|
درکنج تنهایی اوهام رویاهایم بوسیله تفکرات مخوف اعماق خاطراتم را می آزارد هنوز از دریچه زیبایی قاموس عشق محبت را می نگرم قلبم امروز به سرزمین باروتها تبدیل شده روزی بدان فکر افتادم چطور می توانم آرزوهایم را جایگزین نماییم. مجبورم در این هستی رویا هایم را درفراق آرزوهایم گم کنم ونیمه گمشده خویش را نتوان بیابم افسوس سرزمین آرزوهایم به سرزمین ای کاش ها مبدل شد .
وقتی قلم در دستانم استفراق می کند .وانگشتانم لرزش مخوف قلبم را حس می کند و چشمانم هستی را تارمی بیند دیگر کدامین کلمه را برای خلق جملات از تراوش ذهنیاتم فرا بخوانم .دیگر کدامین جمله مخلوق رویا های شیرین بنگارم. تا چشمان داغدارم چشمه ساران غم را به فراموشی بسپارد تا زمانی خیلی کم از غرش باران اشک غافل شودنمی دانم در پشت این ثانیه های غمزده ام کدامین سیلاب اشک را مخفی نماییم .اره می نویسم از رویاهای اعدام شده ام از غرق شدن آرزوهایم در این دریا طوفان زده که از ساحل آن خبری نیست وقتی سکوت را برهر امری ترجیح دادم به تو نگریستم ای رویای گمشده ام روزی که بیایی آن روز خلوت تنهایم را باتو می شکنم واگر امروز درخیال با سکوت هزارن مرتبه به استقبالت می آیم وهیولای تنهای منو از نگریستن به رویاهایم منع می کند وهی می گوید رویاهایت اعدام شده است اما با بدرقه عقربه ساعت می دانم روزی رویاهایم زنده می شود ومن را در آغوش می گیرد ودوباره منو به سرزمین دوست داشتنی رویاهایم فرا می خواند اره آن روز بر این باور می رسم اگر رویاها روزی هزار با اعدام شوند باز هم زنده می شوند من نیز مجبورم به همان امید زتده باشم که روزی عاشقانه ترین جملات را برای به رویا رسیدنم خلق کنم
پس در پس مانده سیلاب غم قلبم هنوز به آن روز امیدوارم
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
یک شنبه 14 / 11 / 1390 ساعت 7:35 |
بازدید : 4911 |
نویسنده :
علیرضاحسینی سقز
| ( نظرات )
|
سلامی بهاری بر تمام دوستان وبازدید کنندگان وب لاگ اینجانب .از اینکه در این مدت به خاطر مسائل شخصی نتونستم وبلاگم به روز نمایم ازهمگان پوزش می طلبم امید است دگر بار بتوانم با کمک گرفتن از نظرات عزیزان بازدید کننده وب لاگ پرباری ومفید داشته باشم به امید روزی که دنیای آزاد وبدون سانسور جهان را به مانند دهکده مهربانیها نظاره گر باشیم
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
یک شنبه 14 / 11 / 1390 ساعت 7:35 |
بازدید : 5016 |
نویسنده :
علیرضاحسینی سقز
| ( نظرات )
|
سالها می نوشتم به آن می بالیدم چه شبهای قلم در دست خوابیدم وتمام فریادهایم را بوسیله تراوش خودکار به دل ورق می پروراندم درپشت پرده سینما چشمهایم دردهای را حس می کردم وآن را به مدد قلم به فریادهای نوشته شده مبدل می ساختم دیباچه نوشتهایم از محبت مهر دوستی نگارش می کرد واز گذر زمان بر سوسو چراغ فانوس ُگذشته غبطه می خورد من نیزدرپس خاطرات شاعرانه ام دزدکی می نوشتم تا کسی نداند من از چی می نویسم بر این باور بودم نوشتهایم متعلق به امروز نیست شاید مال فرداهای باشدکه در آن نوع دوستی وکرامت انسانی را نتوان بر آن خدشه واردنمود آرزوهای اعدام شده ام را می نوشتم وبا تراوش اشک چشمانم همگام با ثانیه های ساعت آنها را بدرقه می نمودم چه عاشقانه برای سرزمینم سینما رویاهای ویران شده می نوشتم ازعمق وجودم به فکر آیه فتبارک الله احسن الخالقین می افتادم که خداوند ذات مقدس خویش را به خاطر آن ستود از غرش ابرهای نابهنگام بر اسمان صاف سرزمینم می نوشتم ازدیباچه مخملین برای دلهای سبز می نوشتم همه اش عشق ومحبت درآن بود اما ترسیدم که نباید نوشته هایم کسی بخواند که شاید در جامعه امروزی محبت گمشده ای باشد که دستهای دوست دارند آن را نابود کنند می ترسیدم چون فریادهایم در دفتر نوشتهایم جمع شده بود آن را پاره نمودم شاید بتوانم بدون آن زیستن را شاداب ادامه دهم ندونستم این فریادها از قلبم است وچه انسانهای به خاطر آن مجبور بودند برای همیشه چشمهایشان را ببندند پس من دوست ندارم بمیرم دوست دارم زنده بمانم مگر می شود بدون فریادهایم زنده ماند تا آن روزی که زنده ام فریاد می زنم من هم دوست دارم با فریادهایم بمیرم<
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
یک شنبه 14 / 11 / 1390 ساعت 5:56 |
بازدید : 5830 |
نویسنده :
علیرضاحسینی سقز
| ( نظرات )
|
proxifier
فیلتر شکنی دیگر برای دوستانی که نمی توانند از tor استفاده کنند .
دانلود:proxifier
حجم فایل : 5.3 MB
فرمت : zip
دوستان عزیز لطفا از انتی فیلتر ها برای مقاصد درست استفاده کنید .
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
یک شنبه 14 / 11 / 1390 ساعت 5:56 |
بازدید : 5670 |
نویسنده :
علیرضاحسینی سقز
| ( نظرات )
|
به درخواست تعدادی از دوستان اخرین ورژن از فیلتر شکن تور رو گذاشتم( tor-browser-2.2.35-3)
tor-browser-2.2.35-3_en-US
حجم : ۲۱ MB
فرمت : zip
دوستان لطف کنید از اینترنت پر سرعت برای دانلودش استفاده کنید .
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0